انگار همین دیروز بود (شبهای اول آشنایی قسمت دوم)

خیلی به ذهنم فشار میارم تا خاطرات اوایل آشنایی مون رو بخاطر بیارم

ولی خوب من اصلا به خوبی تو جزییات ارتباطمون یادم نمیاد

پس اگه چیزی از قلم افتاد یا فراموش کردم بگم ناراحت نشو گلم

تو که منو خوب میشناسی!!!!!

اوایل درست مثل حالا شیفت بودم

 شب زنگ میزدم خونت شروع به صحبت میکردیم

جالبه برام هنوز از عشق چیزی نمی گفتیم

ولی ساعت ها با هم حرف میزدیم

یه شب تا 2:5 یا 3 شب بود که صحبتمون طول کشید

یهو گفتی،ساعت چنده؟

گفتم 3 صبح

گفتی ای وای من صبح باید برم سر کار خواب میمونم!

و لحظه ها چه شیرین بود و زود گذر در کنار تو

خیابونهای حوالی مرزداران شده بود محل قرارمون

تا هم تو راحت برگردی خونه هم من

یادته یه دفعه تو ماشین معجون گرفتیم داشتیم میخوردیم

امیری زنگ زد

طوری باهات حرف میزد و امر و نهی میکرد که من فکر کردم برادرته!

بعد که فهمیدم فقط یه دوسته چقدر ازش بدم اومد

حتی تا چند سال پیش که هر دفعه اسمشو میاوردی

حالم بد میشد و میفهمیدی که ازش خوشم نمیاد

دروغ نباشه هنوزم ازش خوشم نمیاد

ولی وقتی دیگه جواب اس ام اس هاشو ندادی

دیگه منم بی تفاوت شدم نسبت بهش

((صخره))

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 27 مهر 1394برچسب:, | 22:52 | نویسنده : صخره |
  • دانلود کتاب
  • گوف
  • فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
    فونت زيبا ساز